wri1379

سلام خدمت همه نوين بلاگي هاي عزيزاين مقاله با گوگل ترنسليت ترجمه شده است. اگر در جاهايي كمي و كاستي داره به بزرگواري خودتون ببخشيد.

يك مطالعه شامل 247 دانشجوي دانشگاه بريتانيا با قدرت پيش بيني ويژگي هاي شخصيتي "پنج بزرگ" (عصبي بودن ، برونگرايي ، باز بودن از تجربه ، توافق ، وجدان بودن) در عملكرد آزمون بعدي مقايسه كرد و دريافت كه وجدان بودن تأثير معني داري دارد و تنها بود. صفت تاثيري مثبت داشته باشد. به طور روشن ، مؤلفه هاي وجدان شناسي (صلاحيت ، نظم ، شجاعت ، تلاش ، دستيابي به نظم و انضباط) ، تنها شجاعت ، تلاش براي دستيابي ، و (در ميزان كمتري) ، خود نظم و انضباط ، تأثيرات چشمگيري داشته است.

اثرات منفي نوروتيكيسم و ​​برونگرايي نيز وجود داشت ، اثرات منفي و كوچكتر و قابل اعتمادتر. مشكلات در اينجا عمدتاً ناشي از اضطراب و تحريك پذيري و گرگرايي و فعاليت است.
به طور كلي ، دوستي ، تلاش و فعاليت ، 28 درصد از واريانس نمرات آزمون هاي كلي (بيش از سه سال از دوره هاي كارشناسي خود را) به خود اختصاص داده اند.

بيشتر بخوانيد: انتخاب پمپ وكيوم دو منظوره مناسب

اما توجه داشته باشيد كه اين دانشجويان بسيار منتخب بودند - دانشجويان (در اين مقطع زماني) به كالج دانشگاه لندن با درخواست پذيرش مي شوند: نسبت قبولي 12: 1 - بنابراين ضريب هوشي به عنوان منبع تفاوت هاي فردي اهميت كمتري خواهد داشت.

در مطالعه ديگري توسط برخي از همان پژوهشگران ، به 80 نفر سازنده ششم (معادل درجه 10) آزمونهاي شخصيتي و هوشي داده شد. وجدان و گشودگي به تجربه ، 13 درصد از واريانس منحصر به فرد در عملكرد دانشگاهي و 10 درصد هوش را به خود اختصاص دادند. جالب اينجاست كه اختلافات موضوعي وجود داشت. هوش براي شخصيتهاي علمي (از جمله رياضي) از شخصيت مهمتر بود ، در حالي كه برعكس در مورد زبان انگليسي (ادبيات ، زبان) درست بود.

به اصطلاح ابعاد شخصيتي Big Five به خوبي تثبيت شده است ، اما اخيراً مدل جديد ابعادي ششم را معرفي كرده است: صداقت-فروتني. به طور غير منتظره (حداقل براي من) ، يك مطالعه جديد نشان داد كه اين بعد تأثيراتي براي عملكرد تحصيلي دارد.

اولين آزمايش در اين مطالعه شامل 226 دانشجوي كارشناسي ارشد از دانشكده آموزش عالي هلند بود. هم وجدان و هم صداقت و تواضع با ميانگين نمره درجه ارتباط معني داري داشتند (با وجدان بودن تأثير بيشتري دارند). كليه مؤلفه هاي وجدان بودن (در اين مدل ، سازمان ، متعهد بودن ، كمال گرايي ، پيروي) با GPA ارتباط معني داري داشتند. سه مورد از چهار مؤلفه صداقت- فروتنانه (طمع اجتناب ، تواضع ، انصاف) به طور معناداري با GPA (به ترتيب مرتبه) مرتبط بودند.

در آزمايش دوم از يك مجموعه داده گسترده تر استفاده شد. به 1262 دانش آموز از همان مدرسه ، آزمون شخصيت چند فرهنگي داده شد — Big Six ، كه ثبات عاطفي ، وجدان بودن ، برونگرايي ، موافق بودن ، باز بودن و يكپارچگي را اندازه گيري مي كند (ساختاري مشابه با صداقت و فروتني ، شامل جنبه هاي صداقت ، اخلاص ، طمع اجتناب) . باز هم ، وجدان و يكپارچگي با معيارهاي همبستگي مثبت و معنادار نشان داد. در اين حالت ، وجدان به نياز به قوانين و يقين ، نظم ، استقامت و انگيزه دستاورد تقسيم مي شود - همه اينها به طور جداگانه پيش بيني كننده مهم GPA بودند. براي يكپارچگي ، Greed Avoidance بيشترين تأثير را ايجاد كرد ، در حالي كه صداقت اثر كمتري داشت اما هنوز هم بسيار قابل توجه است ، در حالي كه صداقت از اهميت حاشيه اي برخوردار بود.
به طور خلاصه ، خصوصيات شخصيتي مانند دلپذيري ، انگيزه دستاورد ، نياز به قواعد و يقين ، طمع اجتناب و اعتدال ، صفاتي بودند كه بيشتر با عملكرد تحصيلي مرتبط بودند.

سلام خدمت همه نوين بلاگي هاي عزيز

اين مقاله با گوگل ترنسليت ترجمه شده است. اگر در جاهايي كمي و كاستي داره به بزرگواري خودتون ببخشيد.

هوش به همان اندازه كه فكر مي كنيد مهم نيست

جامعه ما وزن زيادي به هوش مي دهد. ممكن است دانشگاهيان صد سال استدلال كنند كه دقيقاً چه اطلاعاتي وجود دارد ، اما "همه مي دانند" منظور از داشتن هوشمند بودن ، و چه كسي باهوش و چه كسي نيست - درست است؟

البته ، اين چندان ساده نيست و حواشي و تحقيقات خارج از كشور بايد در مورد ماهيت هوشمندي و اهميت آن به ما بياموزد ، حتي اگر هنوز اين موارد را هنوز كاملاً مرتب نكرده باشند. امروز مي خواهم در مورد يك جنبه خاص صحبت كنم:

اينكه هوش در موفقيت تحصيلي مهم است.
اول از همه ، براي ساده كردن بحث ، بياييد با وانمود كنيم كه هوش برابر "g" است و با آزمون ضريب هوشي اندازه گيري مي شود. ("g" مخفف "فاكتور عمومي" است و عنصر مشترك بين آزمونهاي شناختي متعدد را منعكس مي كند. اين محصول از تكنيك آماري شناخته شده به عنوان تجزيه و تحليل عاملي است كه ارتباط بين نمرات را در كارهاي مختلف شناختي اندازه گيري مي كند. براي هركدام از ما تعجب كرد كه وظايف شناختي بايد با يكديگر همبستگي داشته باشند - اينكه افرادي كه در يك كار خوب عمل مي كنند احتمالاً ديگران را به خوبي انجام مي دهند ، در حالي كه افرادي كه روي يك كار ضعيف انجام مي دهند احتمالاً در مورد ديگران عملكرد ضعيفي دارند. وظايف شناختي بسيار بيشتر از سايرين با يكديگر همبسته خواهند بود اما نكته اينجاست: فاكتور g ، در حالي كه تفاوت هاي فردي در عملكرد را در تست ضريب هوشي توضيح مي دهد ، عملكرد در برخي از زير آزمون هاي مؤلفه را بهتر از سايرين مي كند.

بيشتر بخوانيد: پمپ وكيوم صادراتي به عراق

به عبارت ديگر ، g براي بعضي از وظايف شناختي از ساير موارد مهم است ، باز هم خيلي غير منتظره نيست ، بعضي وظايف به "هوش" بيشتري نسبت به سايرين نياز دارند .يكي از راه هاي توصيف اين وظايف ، گفتن اين موارد است. دوباره از لحاظ شناختي پيچيده تر هستند. در زمينه تست ضريب هوشي ، آزمونهاي فرعي داراي "بارگيري g" متفاوت است.)

اكنون شكي نيست كه ضريب هوشي پيش بيني كننده خوبي براي عملكرد دانشگاهي است ، اما دقيقاً به چه معني است؟ چقدر خوب است "خوب"؟ خوب ، طبق گفته فلين ، تست هاي ضريب هوشي كه به شدت بر روي g بارگذاري شده اند ، با اطمينان حدود 25٪ از واريانس پيشرفت تحصيلي را پيش بيني مي كنند (توجه داشته باشيد كه اين مربوط به واريانس است ، اين تفاوت ها بين افراد است ؛ اين به معناي گفتن ضريب هوشي نيست.

يك چهارم عملكرد دانشگاهي را شامل مي شود). اما اين بسته به سن و جمعيت متغير است - به عنوان مثال ، در گروهي از دانشجويان تحصيلات تكميلي ، اهميت نسبي ساير عوامل بيشتر از آن است كه در يك مقطع از كودكان ده ساله است. در مطالعه اي كه بعداً در مورد آن بحث خواهم كرد ، رقم ذكر شده نزديك به 17٪ است.
صرف نظر از اين كه حتي 25٪ باشد يا 17٪ باشد ، فكر مي كنم اين آمار با توجه به وزني كه ما به هوش مي دهيم بسيار كوچكتر از تصور بيشتر افراد است.
بنابراين چه عواملي ديگر باعث مي شود كه در مدرسه خوب كار كنيم (و بعداً در محل كار)؟
بارزترين آن تلاش است. يكي از راه هاي سنجش چگونگي كار افراد سخت از طريق بعد شخصيتي وجدان كاري است.

سلام خدمت همه نوين بلاگي هاي عزيزاين مقاله با گوگل ترنسليت ترجمه شده است. اگر در جاهايي كمي و كاستي داره به بزرگواري خودتون ببخشيد.

مزيت بزرگ تمرين بازيابي البته اين است كه يك تكنيك بسيار ساده و به راحتي آموخته است. همچنين به تلاش بسيار شناختي كمتري نسبت به كليد واژه mnemonic نياز دارد كه به دليل دشواري در يافتن كليد واژه هاي خوب و تلاش (كه براي برخي از سايرها بيشتر از سايرين است) ايجاد تصاوير ، بسياري از افراد را كنار مي گذارد.

دو جنبه استراتژي تمرين بازيابي وجود دارد ، همانطور كه در اينجا مورد استفاده قرار گرفت ، بايد توجه داشت. يكي اين اصل اساسي است كه بازيابي هميشه بهتر از تمرين است ، زيرا بازيابي وظيفه اي است كه بايد براي آن تمرين كنيد ، و به دليل اين كه تمرين شما بازخوردي درمورد چگونگي يادگيري شما و بازخورد به شما نمي دهد. به همين دليل تست بسيار ارزشمند است - به عنوان يك ابزار يادگيري با ارزش تر از يك ابزار ارزيابي. تست مي آموزد؛ حتي پيش امتحان (قبل از اينكه دانش آموز حتي اطلاعاتي را كه بايد بياموزد) يادگيري را بهبود مي بخشد.

جنبه دوم اين است كه بازيابي در يك برنامه توزيع شده اتفاق افتاده است.
من قبلاً در مورد اهميت فاصله يادگيري شما صحبت كرده ام (تمرين) ؛ تمرين). بنابراين ، اكنون فقط يك مورد را اضافه خواهم كرد ، از يك مطالعه اخير (2009 )2.

عمل تركيبي يك راهبرد مرتبط است كه نشان داده شده است (بيشتر در زمينه مهارت هاي حركتي ، اما كاربرد گسترده تر) براي بهبود يادگيري است. با تمرين درهم تنيده ، يك درس با مشكلات مربوط به تمرين مربوط به بسياري از دروس ابتدايي دنبال مي شود ، به گونه اي كه دستور داده مي شود تا مشكلات پي در پي از يك نوع نباشند. همانطور كه به وضوح آشكار است ، درهم آميختن به طور طبيعي شامل عمل توزيع شده است ، بنابراين مشخص نيست كه آيا همبستگي به تنهايي از تأثير توزيع ، فايده دارد يا خير.

بيشتر بخوانيد: مطالعه پاسخ خمش متناوب و اتلاف انرژي در عضوهاي سازه فولادي سرد

اين مطالعه جديد موفق به جدا شدن از هم فاصله از فاصله ، و دريافت كه ، حتي اگر فاصله ثابت نگه داشته شود ، بيش از نمرات آزمون دو برابر شده (77٪ در مقابل 38٪).
با اين حال ، و اين شايد بخش جالب توجه باشد ، كه باعث اختلال در عملكرد در حين تمرين شد. يعني نه به طور غير منتظره ، عملكرد در طول دوره يادگيري ضعيف تر بود ، هنگامي كه تمرين در هم تنيده شد.

و در اينجا مفهومي را ارائه مي دهيم كه در بحث درباره ارزش تست براي يادگيري نيز اهميت دارد: ايده دشواري مطلوب (اصطلاح ابداع شده توسط رابرت بيورك و همكاران).
در اين روزهايي كه سعي مي كنيد با عدم موفقيت به عزت نفس دانش آموزان آسيب نرسانيد ، بهتر است اين مفهوم را بخاطر بسپاريد.

سلام خدمت همه نوين بلاگي هاي عزيز
اين مقاله با گوگل ترنسليت ترجمه شده است. اگر در جاهايي كمي و كاستي داره به بزرگواري خودتون ببخشيد.

عمل بازيابي منجر به عملكرد يكسان و در بعضي موارد عملكرد بهتر از روش كلمه كليدي شده است.
در اين مطالعه 2007 ، دو آزمايشگاه آزمايشگاهي كه دانشجويان دانشگاه را درگير خود كرده بودند ، يادگيري كلمات آلماني را با استفاده از كلمه كليدي mnemonic ، تمرين بازيابي يا تكرار rote مقايسه كردند و هيچ تفاوتي در عملكرد بين دو گروه آزمايشي مشاهده نكردند ، و هر دو به طور قابل توجهي بهتر از تكرار rote بودند.

اين آزمايش با استفاده از 56 دانش آموز دوره متوسطه انجام شد و يادگيري كلمات آلماني آموخته شده را به چهار روش مختلف انجام داد (يعني به همه دانش آموزان همان دستورالعمل داده شد ؛ گروه هايي از كلمات به روش هاي مختلف ارائه شدند).
در بخش اول كتابچه آموزش ، هر كلمه انگليسي با ترجمه آلماني خود جمله اي مفصل ارائه داده شده است (براي مثال ، "آلماني براي SHARP SCHARF است ، شرف نيز به معناي داغ است (همانند تند))"؛ "آلماني براي LIGHTHOUSE LEUCHTTURM است ، Leuchtturm از دو واژه براي درخشش و برج تشكيل شده است. ") - اين استراتژي تفصيلي بود.

در بخش بعدي رفتار كششي ديگر منسوجات (تمرين بازيابي) ، كلمات انگليسي و آلماني هنگام ارائه اولين بار خوانده شدند ، و در صفحات بعد دانش آموزان موظف شدند با ديدن كلمه انگليسي ، كلمه آلماني را بازيابي كنند. بين برنامه هاي بازخواني 1-3-5-7 صفحات پر كننده وجود دارد (يعني يكي از موارد پر كننده مداخله قبل از اولين تلاش ، سه مورد قبل از تلاش دوم و غيره). در بخش سوم ، كلمه كليدي ، بخش ، كلمات انگليسي و آلماني با شرح تصوير پيشنهادي ارائه شده است (براي مثال ، "آلماني براي SHARP SCHARF است. تصور كنيد كه مي توانيد يك پرچم آلماني را با قيچي SHARP برش دهيد." "آلماني براي LIGHTHOUSE LEUCHTTURM تصور كنيد كه مردم در نزديكي يك فانوس دريايي عاشق هستند. "). در بخش آخر ، استراتژي تركيبي از كلمه كليدي و تمرين بازيابي استفاده شد.
زمان مجاز براي هر صفحه كنترل شد و فقط چند ثانيه بود.

دو آزمايش وجود داشت: يادآوري معني انگليسي در ديدن كلمات آلماني ، و دادن كلمات آلماني هنگام ارائه معني انگليسي. آزمايشات دو بار - بلافاصله ، و يك هفته بعد انجام شد. براي انجام كار ساده تر (دادن انگليسي در پاسخ به آلماني) ، كلمات آموخته شده با استفاده از استراتژي تفصيلي به طرز چشمگيري ضعيف تر به ياد مي آمدند ، و نتايج حاصل از سه استراتژي ديگر در آزمون فوري تفاوت معني داري نداشت ، اما بعد از يك هفته كلمات به روش تركيبي آموخته شده به طور قابل توجهي بهتر از آنچه ديگران آموخته بودند به ياد داشتند. كلمات آموخته شده توسط استراتژي تمرين بازيابي كمي ، اما نه به طور قابل توجهي ، بهتر از آنچه كه با روش كلمه كليدي آموخته شده بود ، به ياد مي آورد.

سلام خدمت همه نوين بلاگي هاي عزيز

اين مقاله با گوگل ترنسليت ترجمه شده است. اگر در جاهايي كمي و كاستي داره به بزرگواري خودتون ببخشيد.

تمرين بازيابي و كليد واژه mnemonic عمل بازيابي ، همانطور كه از نام آن پيداست ، يك استراتژي ساده است كه شامل بازيابي اطلاعات مورد نظر يك يا چند بار قبل از آزمايش است. همان تكرار يا تمرين نيست! ايده اين نيست كه فقط اطلاعات صحيح را تكرار كنيد بلكه سعي كنيد آن را بازيابي كنيد. بازخورد مربوط به پاسخ صحيح ممكن است دنبال شود يا خير.

كلمات كليدي mnemonic بيشترين استراتژي ممتاز مورد مطالعه و اثربخشي اثبات شده در يادگيري واژگان است ، به ويژه هنگامي كه در برابر تكرار روت اندازه گيري شود يا "از روش هاي خود استفاده كنيد" ، بلكه با روش متن محبوب مقايسه مي شود (دانش آموزان اين كلمه را مي آموزند كه ياد بگيرند). در چندين متن معني دار مختلف ؛ طراحي استنلي هال جديد ممكن است ممكن است معني را از متن حدس بزنند). همچنين از آن براي يادگيري سبك هاي هنرمندان ، اطلاعات طبقه بندي ، اطلاعات ويژگي ها و نكات اصلي در متن متن استفاده شده است.

نتايج حاصل از استفاده از روش كلمه كليدي بسيار چشمگير بوده است. به عنوان مثال ، در يك مطالعه كلاسيك از محققاني كه اين استراتژي را تهيه كرده اند (اتكينسون و راو 1975) ، بيش از يك سوم از 120 كلمه بيش از 80٪ از زمان را در شرايط كلمه كليدي به ياد داشته اند ، در مقايسه با تنها يك مورد در كنترل وضعيت (لعاب چشم - پيوند ممتوني بسيار واضح است. من مطمئن هستم كه بيشتر شركت كنندگان در كنترل از آن استفاده كردند).

علاوه بر اين ، تنها هفت كلمه در شرايط كلمه كليدي ، در مقايسه با 70 در حالت كنترل ("استفاده از روش خود") كمتر از نيمي از زمان به ياد داشته باشيد! به طور كلي ، گروه كلمات كليدي هنگام آزمايش در روز بعد از سه روز مطالعه (٪ 40 كلمه در هر روز) 72٪ كلمات را به ياد آورد ، در حالي كه در گروه كنترل 46٪ بود. وقتي شش هفته بعد دوباره آزمايش شدند (بدون هشدار) ، گروه كلمات كليدي 43٪ نسبت به 28٪ از گروه كنترل به خاطر آورد.
همانطور كه مي بينيد فوايد روش كاملاً مشخص است.

هرچه ارتباط بيشتر به نقاط لنگر موجود اين مثل يادگيري يك كلمه جديد است. به عنوان مثال پدال. اگر به شما گفته شد اين قسمت مثلثي است كه جلوي يك ساختمان به سبك يوناني را تاج گذاري مي كند - به فرض اينكه اين كلمه را از قبل نمي شناسيد و با فرض اينكه دانش خاصي در مورد معماري نداريد - به احتمال زياد بدون تكرار كردن آن را به ياد نمي آوريد.

در سراسر آن ممكن است از اتصال اتصال جلوگيري كنيد - اما از آنجا كه هيچ ارتباط معني داري بين اين كلمات وجود ندارد ، اين به شما كمك نمي كند تا معناي عادت را به خاطر بسپاريد. اين ممكن است به شما كمك كند خود كلمه را به خاطر بسپاريد. اما براي به ياد آوردن معني كلمه ، شما نياز به يك ارتباط معني دار داريد. اين ممكن است با اين پيشنهاد صورت بگيرد كه پدال ناشي از فساد هرم است ، كه همه ما مي دانيم ، مثلثي است ، و همچنين يك ساختمان است.

بيشتر بخوانيد: انواع سطح مشترك بين صفحه مركزي

هرچه ارتباط بيشتر به نقاط لنگر موجود ، اين كلمه معني دار تر مي شود. به راحتي به ياد مي آورد.
اتصال كليد يادآوري است.
هرچه ارتباط بيشتري داشته باشيد ، نقاط ورودي بيشتري به اطلاعات خواهيد داشت.
بنابراين ، راحت تر آن را پيدا خواهيد كرد.
ارتباط قلب قلب چيزي است كه اطلاعات را معنا مي دهد.
چگونه يادداشت برداري به معنادار شدن اطلاعات كمك مي كند؟در اينجا به موضوع اصلي رسيديم. يادداشت برداري لازم نيست اطلاعات را معنا دهد ، اما عمدتا تا حدي كه ارزش دارد ارزشمند است.
بنابراين اينگونه است كه شما در مورد مهارتهاي يادداشت برداري خود قضاوت مي كنيد ، و چگونه مي توانيد در يك موقعيت خاص درباره ارزش يك استراتژي خاص قضاوت كنيد -
از خود بپرسيد: آيا اين به من كمك مي كند تا ارتباط برقرار كنم؟ آيا به من كمك مي كند واقعيت ها را به هم وصل كنم؟ آيا اين امر به من كمك مي كند تا اطلاعات جديد را با اطلاعاتي كه قبلاً در اختيار دارم متصل كنم؟ آيا اين امر با حقايقي كه من قبلاً آنها را خيلي خوب مي شناسم ارتباط دارد و بعيد است فراموش كنم؟
شرايط يادداشت برداري مؤثر

سرعت ارائه آهسته يا خود

تعيين شده مطالب به خوبي سازمان يافته موادي كه خيلي سخت يا پيچيده نيست

مهارت در يادداشت برداري

يادداشت برداري

قوانيني براي يادداشت برداري مؤثرانتخاب كنيد. جزئيات بي اهميت و اضافي را كنار بگذاريد. هر چيزي را كه به هر حال به ياد خواهيد آورد فراموش نكنيد!چگالش ليست ها را با يك اصطلاح طبقه بندي جايگزين كنيد.سازمان دادن.

عنوان ها و جملات موضوعي را انتخاب كنيد.تعريف مجدد از كلمات خودت استفاده كن.داراي جزئيات - بسيط. با دانش موجود پيوند برقرار كنيدبراي استفاده مؤثر از يادداشت برداري ، بايد بدانيد كه مقدار اصلي آن در كارنامه اي كه شما توليد مي كنيد نيست ، بلكه در خود فرآيند است. روند يادداشت ، كدهاي حافظه اي را كه شما ايجاد مي كنيد ، راهنمايي مي كند. يادداشت برداري يك استراتژي براي معني دار كردن اطلاعات است. بنابراين فقط به حدي مؤثر است كه هنگام يادداشت برداري ، سازماندهي و معلومات اطلاعات را معنا مي دهيد.
يادداشت برداري يك استراتژي براي معني دار كردن اطلاعات است.معني آن چيست؟ منظور از معنا گرفتن اطلاعات به چه معني است؟ به معناي پيوند دادن اطلاعات جديد به دانش موجود است. هرچه ارتباط بيشتري برقرار كنيد ، اطلاعات را بهتر درك خواهيد كرد.

بيشتر بخوانيد: نقش اينترنت اشيا در منابع انرژي تجديد پذير
ارتباط قلب قلب چيزي است كه اطلاعات را معنا مي دهد.
چرا اهميت دادن به اطلاعات مهم است؟
زيرا اتصال كليد يادآوري است. هرچه ارتباط بيشتري داشته باشيد ، نقاط ورودي بيشتري به اطلاعات خواهيد داشت ، بنابراين بازيابي آسان تر خواهد بود.
واقعيت هايي كه قبلاً آنها را خيلي خوب مي شناسيد و مشكلي در به خاطر سپردن عملكرد به عنوان نقاط لنگر نداريد.
هرچه نقاط لنگر بيشتري بتوانيد به آنها متصل شويد ، اطلاعات جديد پر معني تر مي شوند و به راحتي آن را به ياد خواهيد آورد.
يك لحظه درباره آن فكر كن. وقتي چيز جديدي به شما گفته مي شود ، آن را فقط به حدي مي فهميد كه مي توانيد آن را با چيزي كه قبلاً مي دانيد مرتبط كنيد.
در اينجا يك نقل قول از راهنماي كامل احمق به Microsoft Office آورده شده است:
بعد از انتخاب منبع داده براي استفاده ، Mail Merge Helper كادر گفتگوي گزينه Label را نمايش مي دهد و از شما مي خواهد نوع و اندازه برچسب هاي پستي را كه قصد چاپ آن را داريد مشخص كنيد.
اگر چيزي در مورد رايانه ها نمي دانيد ، اين كاملاً متناسب خواهد بود و به هيچ وجه نمي توانيد بخواهيد آن را بخاطر بسپاريد. اگر با Microsoft Office تجربه‌اي داريد ، اما تجربه‌اي در مورد ادغام نامه نداريد ، فهميديد كه چه اتفاقي افتاده است ، اما نكات لنگر كافي براي درك واقعي آن نداريد - و شما نيز به ياد آن نخواهيد بود. اما اگر از قبل با Merling Mail هماهنگ هستيد و صرفاً مي خواهيد بدانيد كه چگونه برچسب ها را انجام دهيد ، مي توانيد يك خوشه خوب و منظم از قبلاً در حافظه ثبت شده داشته باشيد ، و واقعيت جديد در شفاف سازي آسان خواهد شد. شما آن را درك خواهيد كرد ، و آن را به خاطر خواهيد آورد - تا حدي كه خوشه اطلاعات شما در مورد ادغام نامه قوي و به هم پيوسته باشد.

سلام خدمت همه نوين بلاگي هاي عزيزاين مقاله با گوگل ترنسليت ترجمه شده است. اگر در جاهايي كمي و كاستي داره به بزرگواري خودتون ببخشيد.

حافظه كاري براي توانايي هاي شناختي ما اساسي است - حافظه ، درك ، يادگيري ، استدلال. با اين حال ، حتي اين فرايند اساسي (اساسي به معناي "در پايه همه چيز" ، نه به معناي ابتدايي!) اكنون ديده مي شود كه به شكلي ديگر ، به دو توانايي كاملاً جداگانه تجزيه مي شود. و گرچه وضوح ممكن است هيچ ارتباطي با هوشمندي نداشته باشد ، مطمئناً ارتباطي با توانايي هايي مانند تصاوير بصري ، جستجو ، تبعيض دارد.
ممكن است وضوح بيشتر از تعداد موارد براي شما مهم باشد. تامين جريان هاي خطاي كافي بستگي به اين دارد كه چه مهارتهايي براي شما مهم هستند. و مهارتهايي كه براي شما مهم هستند با تغيير شرايط زندگي شما تغيير مي كنند. وقتي جوان هستيد ، مي توانيد هرچه بيشتر مهارت هاي گسترده اي را در اختيار داشته باشيد ، اما با افزايش سن ، بهتر است انتخاب بيشتري كنيد.
بسياري از افراد با مغز مي ميرند كه تمام خصوصيات آلزايمر را نشان مي دهد ، اما هنوز هيچ نشانه اي از اين امر در زندگي نشان نداد. دليل اين امر آن است كه آنها داراي «ذخيره شناختي» كافي بودند - مغزي كه به اندازه كافي خوب و به شدت متصل باشد - كه مي توانستند (براي مدت طولاني) ضررهاي بيماري ايجاد شده در مغز خود را تحمل كنند. اين بدان معنا نيست كه آنها اگر در مدت طولاني زندگي مي كردند ، در نهايت تسليم اجتناب ناپذير نمي شدند. اما تاخير كافي به اندازه كافي مي تواند به معناي جلوگيري از ابتلا به اين بيماري باشد.
يكي از بهترين راه هاي مبارزه با كاهش شناختي و زوال عقل ، تقويت مغز شما در مهارت ها و حوزه هايي است كه براي شما مهم است و خواهد بود. و گرچه اين مي تواند و بايد ، شامل تمرين و يادگيري استراتژي هاي بهتر براي مهارت هاي خاص باشد ، همچنين ايده هاي خوبي براي كار روي مهارت هاي اساسي تر است. دانستن اينكه كدام مهارتهاي اساسي پايه مهارتهاي خاص مورد علاقه شماست ، باعث مي شود توجه شما به طور مناسب هدايت شود.
بنابراين ممكن است كه با افزايش تعداد مواردي كه مي توانيد در حافظه كوتاه مدت نگه داريد ، ممكن است به شما در حل مشكلات رياضي ، به ياد آوردن شماره تلفن يا نثر پيچيده كمك كند ، تلاش براي بهبود توانايي خود در تجسم اشياء به وضوح ممكن است به شما كمك كند چهره افراد را به خاطر بياوريد يا جايي كه ماشين خود را ترك كرده ايد ، يا از راهكارهاي يادگيري استفاده مي كنيد.

سلام خدمت همه نوين بلاگي هاي عزيز
اين مقاله با گوگل ترنسليت ترجمه شده است. اگر در جاهايي كمي و كاستي داره به بزرگواري خودتون ببخشيد.
چرا مهم است كه مهارتهاي خاصي را كه مي خواهيد بهبود ببخشيد ، بيابيدمن قبلاً ، در اينجا و در وب سايت و در كتابهاي خود ، درباره اهميت تعيين اهداف خاص و بيان نيازهاي خاص شما صحبت كرده ام. بهبود حافظه شما يك كار واحد نيست ، زيرا حافظه يك چيز واحد نيست. و همانطور كه من در مورد مزاياي "بازي هاي مغزي" و "آموزش مغز" ، كه اكنون بسيار محبوب هستند ، بحث كرده ام ، تنها شواهد كمي وجود دارد كه مي توانيم به طور كلي پيشرفت در توانايي هاي شناختي خود داشته باشيم.

اما ما مي توانيم مهارت هاي خاص را بهبود بخشيم و ممكن است با كار بر روي يك مهارت اساسي تر كه همه آنها مشترك هستند ، بتوانيم طيف وسيعي از مهارت ها را بهبود بخشيم.
اثر DER ها روي كاركرد دستگاه هاي حفاظتي و مدولار بودن مغز در يك مطالعه جديد تأكيد كرده است كه نشان داد كه دو عامل كه اكنون تصور مي شود كه در ظرفيت حافظه كاري كار مي كنند كاملاً مستقل از يكديگر هستند. از مدت ها قبل است كه مي توان از ظرفيت حافظه كاري به شدت با هوش ارتباط داشت ، اما كشف اخير مبني بر اينكه افراد نه تنها در تعداد كالاهايي كه مي توانند در حافظه كوتاه مدت نگه داشته باشند ، بلكه در چگونگي وضوح و دقيق بودن موارد نيز متفاوت هستند ، ما را تغيير داده است درك ظرفيت حافظه كاري
هر دو اقدامات اطلاعاتي هستند؛ وضوح (وضوح) موارد موجود در حافظه كاري اساساً نشانگر ميزان اطلاعات در مورد هر مورد در فرد است. بنابراين بايد اقدامات ما از WMC به هر نحوي هر دو عامل را در بر بگيرد؟ آيا آنها مرتبط هستند؟ به نظر مي رسد ممكن است كساني كه مي توانند موارد بيشتري را در اختيار داشته باشند ، اطلاعات كمتري در مورد هر يك از آنها داشته باشند. اينكه كساني كه فقط دو يا سه مورد دارند مي توانند اطلاعات بيشتري در مورد هر مورد داشته باشند.
اما اين مطالعه جديد هيچ مدركي براي آن پيدا نمي كند. ظاهرا اين دو عامل كاملاً مستقل هستند. علاوه بر اين ، به نظر مي رسد ارتباط بين WMC و اطلاعات فقط براي تعداد موارد اعمال مي شود ، نه به وضوح آنها.

بررسي پيشرفت هاي اخير در مديريت استراتژيك

چكيده: اين مقاله خلاصه اي از پيشرفت هاي اخير در زمينه مديريت استراتژيك است . مخصوصاً اين مقاله پيرامون اين موضوع بحث مي كند كه تغييرات اخير سياسي ، اقتصادي و اجتماعي نسبتاً تاثير كمي در عملكرد سازماني داشته است اما تفاوت هاي بزرگي در برنامه ريزي و جنبه هاي استراتژيك مديريت ايجاد كرده است. آناليز و تركيب پيشرفت هاي اخير در مديريت استراتژيك در اين مقاله بيانگر آن است كه مديريت استراتژيك در حال ورود به يك عصر جديد است كه در آن (1) ميل به شرط بندي مهم تر از قبل شده است ؛ (2) نگراني بيشتري براي مسئوليت اجتماعي نسبت به قبل ايجاد شده است . با توجه به اين آناليز ها ، اين خصوصيات دوره ي جديد عميق هستند و تمايلات فراگيرنده اي هستند كه بيشتر از پاسخگويي به حوادث اخير است .

نوين بلاگي هاي عزيز ميتوانيد مقاله در هر عمليات ترميم ترك ها را مطالعه نماييد.

مقدمه :براي بسياري از سازمان ها ، گذر از قرن 20 به قرن 21 ، اهميت كمي در تغييرات عمليات آنها داشت . در حالي كه هزاره جديد شرايط جديدي را براي آنها فراهم كرده است كه ناگزير نياز به برنامه ريزي جديد و پروسه هاي ديگر مديريتي است . Dess و Lumpkin (2001) به خوبي پديدار شدن فرايندهايي در استراتژي سازي را بحث كرده بودند.پيشرفت هاي مديريتي كلان (كه به عنوان دوره ي تجديد ساختار يا نومهندسي شناخته مي شود) در حدود سال 1990 مطرح شد و به سرعت تحت الشعاع سقوط اقتصادي dotcom و بعد از آن حادثه ي 11 سپتامبر در نيويورك و به دنبال آن جنگ عراق قرار گرفت.حوادث ذكر شده نتيجه فقدان اعتقاد به چيزي است كه اقتصاد نوين خوانده مي شود وعدم اعتقاد به نهادها و توافق نامه هاي اقتصادي است كه براي نيم قرن روابط بين المللي را تحت تسلط در آورده بود. در نتيجه اتفاقي كه براي تجارت جهان افتاده است قابل توجه است.Hoskisson بسيار بيان كرده بود كه تجديد ساختار در بسياري از اقتصاد هاي نوظهور و نيز در حال حاضر در حال اتفاق افتادن است.

تمام اين اتفاقات ، چه داخلي و يا بين المللي دلالت به اين قضيه دارد كه برنامه ريزي براي آينده سخت و سخت تر مي شود.مديران استراتژي نياز دارند تا در حيطه عملكردشان ، سيستم برنامه ريزي سنتي خود را دوباره ارزيابي كنند. نياز براي ابزارهاي جديد براي بررسي سيستم هاي عملياتي مختلف در محيط هاي خارج سازمان رو به رشد است و با اهميت تر مي شود.هدف اين مقاله مروري بر پيشرفت هايي در زمينه پروسه برنامه ريزي استراتژيك و فهم تأثيرش براي دانش پژوهان و مسئولان استراتژي است. ابتدا مروري بر بعضي از پيشرفت ها و روند هاي اين عصر صورت مي گيرد. سپس كاربرد و تأثيرش در برنامه ريزي استراتژيك آناليز خواهد شد. اميد است كه اين تأثيرات براي مديران استراتژيك در ايجاد ايده هاي جديد براي تغيير شكل طرز تفكر و استراتژي ها به منظور فائق آمدن بر نا اطميناني ها و تغييرات سريع عصرمان مفيد واقع شود.

حركت از اينجا به كجاAlan Greenspan رئيس قبلي بانك ذخيره فدرال آمريكا ، عبارت " فراواني نامعقول " را در توصيف اقتصاد عصر جديد عصر dotcom در سال 1990 بيان كرد . در دل اقتصاد جديد يك جابجايي نهفته است كه عبارت است از جابجايي از اقتصاد صنعتي به اقتصاد ديجيتال ، جايي كه سرمايه فكري جايگزين دارايي هاي آجر و ملات شد كه چالش جديدي براي برنامه ريزي استراتژيك ايجاد كرد.اين اقتصاد ديجيتال نوظهور و تازه توسط تكنولوژي هاي ديجيتال و رسانه هاي ارتباطي هدايت شد كه نيازمندي هاي موفقيت را داشت. اين اقتصاد جديد تحت عنوان انقلاب صنعتي سوم توصيف شده است. (Grant 2005 )شركت هاي مختلف شروع به جمع آوري دارايي هاي جديد دانش يا سرمايه ي فكري كردند. استراتژي سنتي كاهش هزينه و يا صرفه جويي هاي توليد انبوه ، ديگر انتخاب اول مديران نبود . روش هاي آنلاين (بنگاه-مصرف كننده يا بنگاه-بنگاه) استراتژي هاي سنتي بازار يابي و توزيع را به چالش كشيد.